خاطره ها گاه و بی گاه میآیند کنارمان می نشینند میخندند میگریند اما پیر نمی شوند درونمان رشد میکنند و قد می کشند و درختی تناور می شوند برگ برگش اما ارمغانیست از روزها و شب های زندگی و حال که من از بالاترین شاخه تازه سبز شده ی وجودم به گذشته می نگرم میخواهم تمام خاطراتم را در آغوش بگیرم... یادت می آید همکلاسی؟ که با رویای چه فردایی بر حیاط این مدرسه قدم زده ایم؟ یادت می اید نیمکت های کلاس را؟ که با چه شوری، مشق عشق کردیم ؟ گوش کن! صدای زنگ تفریح است و مدرسه لبریز شد از رنگینکمان خنده ها یادت می آید صندلی های حیاط مدرسه را؟ که گاهی شانه هایم، خانه ی امنی میشد برای غصه هایت؟ اما زمان که به سر آمد... هر کداممان چون تکه هایی از پازل از هم گسستیم و به دنبال رویاهایمان در دور دست ها رفتیم... اکنون اینجاییم... شاید دیگر مرا نشناسی شاید دیگر در خاطرات امروزت جایی نداشته باشم... اما ما همیشه و تا ابد در ایستگاهی از زمان... در گذشته هایی دور... به هم گره خورده ایم و برگی از زندگی هم شدیم... همکلاسی! آرزو دارم که تا همیشه سبز بمانی و ماهِ درخشانِ آسمانِ رویاهایت باشی.... متن از: الهام دهقان دبیرستان دخترانه دوره اول در تاریخ ۳۰ آبان ماه میزبان دانش آموختگان خود بود. در این جلسه که با همت جناب اقای دعایی، سرکار خانم شهسواری و مدیریت محترم آموزشگاه سرکار خانم ذاکریان بود به بیان خاطرات خود پرداختند و یاد قدیم را تازه کردند. در پایان مقرر شد به جهت تشکیل هرچه بیشتر و بهتر این نشست های صمیمانه و برقراری زنجیره وسیع تر دانش آموزان، گروه های دوستی در فضای مجازی شکل گیرد و سبب دورهمایی بزرگتر و به یادماندنی تر شود.